خودت را دریاب







آبان 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




جستجو




اریخ تکرار می‌شود ...

تاریخ تکرار می‌شود و به جای پند گرفتن، تنها آن را مانند داستانی برای کودکانمان بازگو می‌کنیم.

موسی کلیم الله، کسی که خدا با او هم‌کلام شد. یکی از انبیای الهی. پیامبر یکی از بزرگترین قوم‌ها؛ قوم بنی‌اسرائیل. کسانی که در آن زمان به معنی حقیقی قوم برگزیده بودند. قومی که بخاطر انتخاب خدا و قبول

پیامبری پیامبرش، خدا نیز آنها را برگزید تا حکومتی درخور شأنشان در زمین برپاکنند.پس با خدا عهدی بستند و مسیری سخت را به امید تحقق وعدۀ الهی به پیش گرفتند.

هارون، برادر موسی و جانشین او در زمان غیبتش بود. کلیم الله، قوم خویش را برای عبادت خدا و کسب تکلیف ترک کرد و همه چیز را به هارون سپرد.

زمان وعده داده شده گذشت و از موسی خبری نشد. ولوله‌ای در جماعت براه افتاد. هرکس چیزی می‌گفت:

«موسی ما را فراموش کرده.»

«او کهنسال بود، حتما مرده است.»

«… .»

هارون در تلاش برای ایجاد آرامش و هدایت مردم بود که صدایی از میان جمعیت برخواست که:

«ای مردم! من سامری، همراه و از نزدیکان موسی هستم. همۀ شما مرا می‌شناسید. من تمام این راه و در سخت‌ترین مسیرها در کنار او و حامی وی بوده‌ام. باید خبر مهمی به شما بدهم. …»

به این ترتیب از غفلت و ترس مردم سوء‌استفاده کرده، خود را جانشبن موسی خواند. مردم نادان پذیرفتندش و وصی نبی خدا، هارون را کنار زدند. … .

دین خدا درحال نابودی بود. ظلم و فساد زمین را گرفته بود. در گوشه‌ای از این خاک پهناور، بانویی پاکدامن در حال عبادت خدا بود. فرستاده‌ای از سوی خدا بشارت تولد فرزندی پاک را به وی داد، فرزندی که ولادتش تنها با معجزه امکان‌پذیر بود؛ کلمه‌ای از کلمات الله.

دوباره بوی خدا در زمین پیچید و بشریت به انسانیت نزدیکتر شد. اما این آرامش دوام چندانی نداشت، گویا کسی از ابتدای خلقت انسان، در تلاش برای نابودی او بود و راه آن را در گرفتن انسانیت از او یافت، تا به پستی حیوان بکشاندش.

مسیح عروج کرد. خدا تاب نیاورد بی‌حرمتی مردم به او را ببیند، پس رسولش را نزد خود برد.

پطرس، از حواریون و جانشین برحق عیسی‌بن‌مریم بود، اما مردم نپذیرفتندش. شاید وجودشان دیگر تحمل آن همه خوبی را نداشت. شاید می‌دانستند که او نیز بمانند مسیح‌بن‌مریم (ع) بی‌عدالتی را تاب نمی‌آورد. شاید نگران کیسه‌های زر و سیم خود بودند که با اموال دیگران سنگین شده بود.

شاید … .

او را کنار زدند و اینگونه خود را به نابودی کشاندند.

پولس دشمنی بود که خود را دوست جلوه داد؛ گرگی بود در لباس میش. جای خویش درمیان مسیحیان بازکرد. احادیثی به دروغ از مسیح در میان مردم رواج داد و خود را جانشین او خواند، در دین نفوذ کرد و آن را به قهقرا برد.

سالیان درازی از این ماجرا گذشت. چیزی از مسیحیت نمانده بود که خدا محمد(ص) را برای نجات بشریت فرستاد. محمد امین، کسی که کافر و مشرک نیز به صداقت و امانتداری‌اش ایمان داشتند. خدا بوسیلۀ او دینش را بازگرداند و اجرای حقیقی عدالت را به تصویر کشید.

این بار خدا به خاتم‌الانبیا (ص) فرمان داد تا در حضور کثیرترین جماعت فرمانی را به مردم ابلاغ کند. رسول، نگران بود، اضطرابی که شاید از بیم تاریخ پیامبران گذشته بود که ماجراها از بی‌وفایی نامردمان داشت. اما خداوند خود همه‌چیز را ضمانت کرد.

پس محمد(ص) در بازگشت از آخرین حج خویش و درمیان سیلی از کسانی که از ملاقات با خدای بازگشته بودند به‌پاخاست و ابلاغ کرد فرمان الهی را که:

«من کنت مولاه، فهذا علی مولاه»

دیگر رسالت رسول اکرم به پایان رسیده بود، پس در حالی که دل‌نگران امیرالمومنین بود بسوی خدا رهسپار شد.

چه برحق بود آن دلشوره‌ها و چه تنها شد مولای متقیان پس از خاتم الانبیا.

پس بار دیگر مردمانی که از تاریخ عبرت نگرفته بودند و آن را برای لالایی کودکان زمزمه می‌کردند، خود باعث تکرارش شدند و با علی آن کردند که با هارون و پطرس.

اما خدا خود ضمانت داده بود که حفظ کند حافظان دینش را برای بقای دین. پس آنان را یکی پس از دیگری فرستاد، دوازده مهدی پس از هم، تا متذکر شوند مردم را به عهد ازلیشان؛ که خدا را بپرستند و کتابش را بکار بندند و از فرستادگانش پیروی کنند.

و آن آخرین، هم نام با رسول الله و از فرزندان علی‌بن‌ابی‌طالب و فاطمۀ زهرا، همچون عیسی‌بن‌مریم که در آغوش خدا پناه گرفت، از انظار پنهان شد تا آنگاه که زمینیان لایقش بودند بازگردد و در کنار آنان جهانی بسازد لایق قوم برگزیدۀ خدا؛ قومی که با خدا عهد بستند تا تنها او را بپرستند و از او یاری گیرند، کلامش را بکاربندند و حامی و شیعۀ فرستادگانش باشند. قومی که خدا را انتخاب کردند و به سبب آن انتخاب نیز منتخب خدایشان شدند.

کلید واژه های مطلب: این‌بار تکرار نکنیم shia muslim

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1396-08-27] [ 11:07:00 ق.ظ ]

آداب طلبگی ...

آداب طلبگی
1-آمادگی برای اوج گرفتن: همه طلبه های جدیدالورود به حوزه شرایطی کمابیش یکسان دارند، همه آنها از استعدادی متوسط برای درس خواندن برخوردار هستند، همه آنها می توانند فیلسوف، کلامی، فقیه و…. شوند نکند بعد از سالها از دوستان که الان در یک سطح هستیم عقب بمانیم، از نظر رشد کمالات معنوی همه دارای استعداد هستند نکند برخی با تقوا شوند و ما بمانیم، همه دارای انگیزه قوی هستند نکند بمرور ،‌ انگیزه های ما فروکش کند، خلاصه اینکه همه چیز مهیا است و انتخاب ادامه راه با خودمان، پس باید با تلاش مستمر در راه تهذیب و تحصیل قدم برداریم.



2-پرهیز از افراط و تفریط: سالهای اول طلبگی همراه با افراط وتفریط است بهتر است همه چیز در جای خودش باشد و تعادل برقرار شود برخی بصورت افراطی رو به مسائل اخلاقی می آورند نماز شب طولانی، ذکرهای زبانی و سختگیری های عجیب و غریب که البته با دلزدگی همراه است و ممکن است تبعاتی داشته باشد بهتر است به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام بیشتری شود و در کنار آن برخی مستحبات انجام گیرد. برخی بصورت افراطی درس خواندن را در پیش می گیرند و می خواهند یکساله آیت الله شوند که خستگی زودرس را بدنبال دارد، پس بهتر است عبادت، درس، ورزش در کنار هم مورد توجه قرار گیرد.



3-انتخاب هم حجره ای: حجره مانند خانه انسان است باید با کسی هم حجره بود که از نظر سطح فرهنگ و درس و البته فکر نزدیک هم باشد تا بتوانند با هماهنگی بهتری ادامه مسیر دهند انتخاب درست هم حجره ای در زندگی و آینده یک طلبه نقش بسیار موثری دارد و طلبه می تواند با سکون درونی در حجره ساکن شود. بهتر است در طول روز و شبها در حوزه ماند چرا که تجربه نشان داده است کسانی که همیشه در رفت و آمد بین حوزه و خانه هستند بمرور دچار مشکلاتی در درس و دیگر موارد می شوند.



4- انتخاب هم مباحثه: درسهای اصلی از قبیل صرف و نحو که پایه دروس دیگر هستند حتما باید مورد مباحثه قرار گیرند تا هم مورد فهم دقیق قرار گیرند و هم اینکه ماندگاری بیشتری را در ذهن داشته باشند، طلبه هایی که بحث نمی کنند در پایه های بالاتر به مشکل بر می خورند، هم مباحثه باید در سطح نزدیک به خود طلبه باشد، بالا بودن سطح هم بحث باعث می شود او نقش استاد را برای انسان بازی کند و این اثر مباحثه را از بین می برد و طلبه را ضعیف می کند پایین بودن سطح هم بحث نیز تمام وقت انسان را صرف تفهیم مطلب به او می کند و خود طلبه نمی تواند استفاده ای کند. مباحثه باید کاملا منظم باشد و بهتر است تعداد نفرات سه باشد. طلبه ها بهتر است درسهای هر روز را مرتب بخوانند و از تلمبار شدن درسها جلوگیری کنند چرا که از نظر روانی پایه اول بسیار تعیین کننده است.



5-ارتباط با خانواده: ارتباط و رفت و آمد با خانواده از نظر روحی و روانی بسیار مهم است خصوصا طلبه هایی که سن کمتری دارند از نظر عاطفی نیاز بیشتری به حمایت خانواده دارند از این رو بهتر است رفت و آمد با خانواده بصورت مستمر برقرار باشد، برخی از طلبه ها با ورود به حوزه در رفتار با خانواده افراط کاری هایی را انجام می دهند مثلا به پدر گیر میدهند که مثلا چون خمس نمی دهی پس مال و زندگی شبهه دار است و در خانه غذا و چایی نمی خورند، یا مثلا همه اعضای خانواده را متهم به رعایت نکردن موازین اسلامی می کنند به خواهر خود گیر می دهند به مادر تذکراتی می دهند، اگر چه داشتن دغدغه اصلاح اطرافیان بسیار خوب است اما فهم ناقص از اسلام و عمل بر اساس این فهم پسندیده نیست پس بهتر است حتی اگر اطرافیان اشتباهاتی دارند بمرور و با روش هایی مناسب به آنها گوشزد شود، برخی از طلاب با طلبه شدن رفت و آمد خود را با خویشاوندان کمرنگ یا قطع میکنند که این مساله در آینده و در شان و منزلت اجتماعی طلاب مسائلی را ایجاد می کند که جبران کردن آن سخت است پس بهتر است رفت و آمدها با شیب ملایمی ادامه داشته باشد ضمن آنکه طلبه تافته جدابافته نیست بلکه یکی از آنها است و نباید خود را از آنها جدا کند.



6-دوری از طلبه های بدبین: برخی از طلبه های پایه های بالاتر که معلوم نیست خود چه وضعیتی دارند از عالم و آدم انتقاد می کنند مدیر را متهم به بی تدبیری می کنند و شان و منزلت او را در چشم طلبه های پایه اول پایین میاورند، اساتید را بیسواد نشان می دهند ، همیشه مدرسه خود را با مدارس شهرهای دیگر مقایسه می کنند و مدینه ای فاضله از مدارس دیگر می سازند که نتایج آن، بدبینی طلبه های پایه اول به مدیر و اساتید و درس است و افت تحصیلی را بدنبال دارد، بهتر است طلبه ها با نگاه مثبت و با استفاده از شرایط و امکانات موجود در راه ارتقاء خود بکوشند چرا که در آینده می توانند ادامه دروس را در قم پیگیر باشند. ضمن آنکه باید توجه داشت که بسیاری از طلبه های موفق در سطوح بالا مقدمات را در شهرستانها خوانده اند.



7-دوری از حاشیه ها: برخی از طلبه های پایه اول بمحض ورود به حوزه با نگاه آرمانی می خواهند حوزه و محیط را عوض کنند، اینها بجای درس خواندن وقت خود را با این سوژه های حاشیه ای پر می کنند و از نظر درسی افت می کنند و بعدها می فهمند که نگاه خودشان اشتباه بوده است یا اینکه نگاهی واقعی به مسائل نداشته اند، برخی از طلبه ها هم علاقمند هستند در کارهای فرهنگی و دیگر فعالیتهای حوزه نقشی داشته باشند بهتر است طلبه ها کمتر دنبال این حواشی باشند، باید این دسته از طلبه ها بدانند که بهترین راه اصلاح حوزه این است که خودشان درس بخوانند و تقوا پیشه کنند که تاثیر این کار بهتر از برخی از کارهای به اصطلاح فرهنگی است.



8- واکنشهای اطرافیان: با ورود طلبه به حوزه واکنشها آغاز می شود برخی ها تشویق می کنند مثلا میگویند حتما دروس حوزوی را باید تا آخر خواند ، برخی می گویند مسئولیتش سخت است، برخی نیز بذر ناامیدی می کارند و می گویند بهتر است درس را ادامه بدهی این حکومت رفتنی است، برخی نیز آشنایی چندانی با روحانیت ندارند و با کنجکاوی مسائل را دنبال می کنند،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1396-08-19] [ 11:45:00 ق.ظ ]

4 رفتار غلط که آدم ها را از شما دور می کنند (و چگونگی تغییر دادن آن ها) ...

4 رفتار غلط که آدم ها را از شما دور می کنند (و چگونگی تغییر دادن آن ها)

1. تکبر

نمایش رفتاری متکبرانه از خودتان قطعا آدم ها را در همه ی موقعیت های اجتماعی از شما دور می کند. هیچ کس دوست ندارد از یک “خودِ باد کرده” دائما داستان هایی درباره ی خودساختگی اش بشنود. صحبت کردن درباره ی خودتان عالی است، زمانی که سطحی و صادقانه باشد. تشخیص حقیقت و دروغ حرف های شما کار آسانی است.علی رغم آن چه رسانه های جریان اصلی ممکن است به تصویر بکشند، هیچ شخصی در جهان وجود ندارد که محور دنیای تمام آدم ها باشد.ایده ی خوبی است این که همیشه آدم های دیگر را در معرض توجه قرار بدهیم و متوجهِ پیامدهایی که تصمیمات و عملکرد ما برای آنها دارند، باشیم؛ به این ترتیب می توانیم روابط سالم تری ایجاد کنیم. هر حبابی را که به خودی خود در اطراف تان بزرگ شده و ممکن است در آن زندگی کنید، بترکانید و بکوشید با اطرافیان تان ارتباط برقرار کنید و نیازها و شادی های آنها را درک کنید.

تکبر و خودخواهی
رفتار غلط تکبر و خودخواهی را چگونه ترک کنیم

2.خودخواهی

تردیدی وجود ندارد که جهان می تواند آدم های باملاحظه تر و متفکرتری داشته باشد. ذره ای از خودگذشتگی تاثیر بسزایی دارد در حفظ آدم هایی که بیش ترین اهمیت را در زندگی شما دارند. بشر بر اساس ماهیتی که دارد، مخلوقی اهل شهود است، و اگر کاری را با نیتی خودخواهانه انجام بدهید، حس می کند. این که ممکن است آدم ها همیشه بر اساس این شهود عمل نکنند، سود بردن از دیگران و فریفتن آنها را توجیه نمی کند.
همچنین بخوانید : “فروش اقساطی” محصولات “ایران خودرو” آغاز شد + جدول قیمت

برای داشتن یک زندگی شاد، باید یاد بگیرید چه طور با دیگران زندگی کنید و برای آنها احترام قائل باشید، و این مستلزم بخشیدن بخشی از خودتان است بدون این که در ازای آن چیزی بخواهید. از قضا، وقتی بخشی از خود را بدون این که انتظاری از کسی داشته باشید، ببخشید، آن را به میزان حتی بیش تر، باز پس خواهیدگرفت. بنابراین اگر نیازمند حمایت یا مغفرت هستید، کانون توجه تان را تغییر دهید و صرفا یک موهبت باشید.

3. مذهبی نما بودن

گاهی اوقات آدم ها، زیادی به خودشان و باورهای شان اعتقاد دارند…در واقع، خیلی زیاد! این باعث می شود که دیگران و تصمیمات شان را تحقیر کنند، بدون این که از آنها آگاه باشند. در موارد خاص، بعضی آدم ها پا را فراتر می گذارند، و عمدا دوست دارند دیگران احساس حقارت کنند. اما، این راه درستی برای زندگی و کسب احترام نیست.

برای تغییر این رفتار، باید درک کنیم که هر آدمی معیارهای متفاوتی برای زندگی خودش تعیین می کند- و این هیچ مشکلی ندارد. همه ی ما ارزش های منحصر به فردی داریم و هیچ کس بهتر از دیگری نیست. به این واقعیت احترام بگذارید و همان احترامی را که برای خودتان قائل هستید برای دیگران نیز قائل باشید.

4. همیشه ناله کردن

آدم های شاد و موفق زیاد شکوه و شکایت نمی کنند. در مقابل، به نظر می رسد که آدم های دائما شاکی همیشه چیزی منفی برای گفتن دارند….حتی زمانی که اطرافیان شان شاد هستند! اصل مطلب این که:همه ی ما موقعیت های متفاوتی داریم که در طول زندگی به ما داده می شود، اما در نهایت این موقعیت ها متعلق به خودمان هستند- منصفانه یا غیرمنصفانه، خواسته یا ناخواسته! به جای ناله کردن که راه به جایی نمی برد، دنبال راه حل برای مشکلات تان باشید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:42:00 ق.ظ ]

آسیب‌های طلبگی ...

آسیب‌های طلبگی

مدیر حوزه علمیه لواسان مهمترین آسیب طلبه شدن را این دانست که توقع مردم از شخصی که کارش دعوت به سمت معنویت است این است که او خودش نیز یک شخصیت معنوی داشته باشد و گفت: توقع مردم از شخصی که کارش دعوت به سمت معنویت است این است که او خودش نیز یک شخصیت معنوی داشته باشد یا حداقل در مسیر معنویت قدم بردارد. روزگار، دنیا و گرفتارهای زندگی روزمره بی‌شک برای کسی که باید در این دنیا زندگی کند و همه هم و غمش زندگی اقتصادی و مادی نباشد و کارش نیز دعوت به بندگی و روحانیت باشد زندگی پردرد سری را ایجاد می‌کند تصور کنید بنده باید در این دنیای پر هیاهو زندگی کنم ولی رنگ و بوی این دنیا را نگیرم که این امر قدرت نفسانی بالایی را می‌طلبد.

این کارشناس مذهبی در پایان بیان کرد: درضمن افرادی که دعوی دعوت به روحانیت و معنویت می‌کنند به آگاهی‌های اضافی و مراقبت و مواظبت نفسانی، علمی و معنوی نیاز دارند که کار بسیار سختی است اما کسانی که در طول تاریخ در این محیط زندگی کرده‌اند والگوهای ما هستند نشان داده‌اند که می‌شود انسان در این محیط زندگی کند و اثر گذار هم باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:41:00 ق.ظ ]