خودت را دریاب







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




جستجو




آثار مثبت نگری ...

آثار مثبت نگری

1512550467panahian-asarmosbatnegari.jpg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-09-15] [ 12:24:00 ب.ظ ]

باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد ...

رضا جعفری

باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد

دندانه‏ هاى کنگره قصد شکست کرد

نورى به صحن معبد زردشتیان رسید

کآتشکده ز نابى آن‏ نور مست کرد

بالا بلند آمد و هر ارتفاع را

در زیر پا نهاده و پایین و پست کرد

در هر دلى نشست و به شکلى ظهور داشت

این گونه بود کآینه را خود پرست کرد

وقتى سؤال کردم از او خود اشاره‏اى

در پاسخم به پرسش روز الست کرد

حُسنش به غایت است و ظهورش قیامت است

زیباترین هر آنچه که زیباتر است کرد

فیض مقدسى و تعجب نمى‏کنم

این چیزها که هست، نگاه تو هست کرد

15125502837169825_346.jpg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:21:00 ب.ظ ]

اریخ تکرار می‌شود ...

تاریخ تکرار می‌شود و به جای پند گرفتن، تنها آن را مانند داستانی برای کودکانمان بازگو می‌کنیم.

موسی کلیم الله، کسی که خدا با او هم‌کلام شد. یکی از انبیای الهی. پیامبر یکی از بزرگترین قوم‌ها؛ قوم بنی‌اسرائیل. کسانی که در آن زمان به معنی حقیقی قوم برگزیده بودند. قومی که بخاطر انتخاب خدا و قبول

پیامبری پیامبرش، خدا نیز آنها را برگزید تا حکومتی درخور شأنشان در زمین برپاکنند.پس با خدا عهدی بستند و مسیری سخت را به امید تحقق وعدۀ الهی به پیش گرفتند.

هارون، برادر موسی و جانشین او در زمان غیبتش بود. کلیم الله، قوم خویش را برای عبادت خدا و کسب تکلیف ترک کرد و همه چیز را به هارون سپرد.

زمان وعده داده شده گذشت و از موسی خبری نشد. ولوله‌ای در جماعت براه افتاد. هرکس چیزی می‌گفت:

«موسی ما را فراموش کرده.»

«او کهنسال بود، حتما مرده است.»

«… .»

هارون در تلاش برای ایجاد آرامش و هدایت مردم بود که صدایی از میان جمعیت برخواست که:

«ای مردم! من سامری، همراه و از نزدیکان موسی هستم. همۀ شما مرا می‌شناسید. من تمام این راه و در سخت‌ترین مسیرها در کنار او و حامی وی بوده‌ام. باید خبر مهمی به شما بدهم. …»

به این ترتیب از غفلت و ترس مردم سوء‌استفاده کرده، خود را جانشبن موسی خواند. مردم نادان پذیرفتندش و وصی نبی خدا، هارون را کنار زدند. … .

دین خدا درحال نابودی بود. ظلم و فساد زمین را گرفته بود. در گوشه‌ای از این خاک پهناور، بانویی پاکدامن در حال عبادت خدا بود. فرستاده‌ای از سوی خدا بشارت تولد فرزندی پاک را به وی داد، فرزندی که ولادتش تنها با معجزه امکان‌پذیر بود؛ کلمه‌ای از کلمات الله.

دوباره بوی خدا در زمین پیچید و بشریت به انسانیت نزدیکتر شد. اما این آرامش دوام چندانی نداشت، گویا کسی از ابتدای خلقت انسان، در تلاش برای نابودی او بود و راه آن را در گرفتن انسانیت از او یافت، تا به پستی حیوان بکشاندش.

مسیح عروج کرد. خدا تاب نیاورد بی‌حرمتی مردم به او را ببیند، پس رسولش را نزد خود برد.

پطرس، از حواریون و جانشین برحق عیسی‌بن‌مریم بود، اما مردم نپذیرفتندش. شاید وجودشان دیگر تحمل آن همه خوبی را نداشت. شاید می‌دانستند که او نیز بمانند مسیح‌بن‌مریم (ع) بی‌عدالتی را تاب نمی‌آورد. شاید نگران کیسه‌های زر و سیم خود بودند که با اموال دیگران سنگین شده بود.

شاید … .

او را کنار زدند و اینگونه خود را به نابودی کشاندند.

پولس دشمنی بود که خود را دوست جلوه داد؛ گرگی بود در لباس میش. جای خویش درمیان مسیحیان بازکرد. احادیثی به دروغ از مسیح در میان مردم رواج داد و خود را جانشین او خواند، در دین نفوذ کرد و آن را به قهقرا برد.

سالیان درازی از این ماجرا گذشت. چیزی از مسیحیت نمانده بود که خدا محمد(ص) را برای نجات بشریت فرستاد. محمد امین، کسی که کافر و مشرک نیز به صداقت و امانتداری‌اش ایمان داشتند. خدا بوسیلۀ او دینش را بازگرداند و اجرای حقیقی عدالت را به تصویر کشید.

این بار خدا به خاتم‌الانبیا (ص) فرمان داد تا در حضور کثیرترین جماعت فرمانی را به مردم ابلاغ کند. رسول، نگران بود، اضطرابی که شاید از بیم تاریخ پیامبران گذشته بود که ماجراها از بی‌وفایی نامردمان داشت. اما خداوند خود همه‌چیز را ضمانت کرد.

پس محمد(ص) در بازگشت از آخرین حج خویش و درمیان سیلی از کسانی که از ملاقات با خدای بازگشته بودند به‌پاخاست و ابلاغ کرد فرمان الهی را که:

«من کنت مولاه، فهذا علی مولاه»

دیگر رسالت رسول اکرم به پایان رسیده بود، پس در حالی که دل‌نگران امیرالمومنین بود بسوی خدا رهسپار شد.

چه برحق بود آن دلشوره‌ها و چه تنها شد مولای متقیان پس از خاتم الانبیا.

پس بار دیگر مردمانی که از تاریخ عبرت نگرفته بودند و آن را برای لالایی کودکان زمزمه می‌کردند، خود باعث تکرارش شدند و با علی آن کردند که با هارون و پطرس.

اما خدا خود ضمانت داده بود که حفظ کند حافظان دینش را برای بقای دین. پس آنان را یکی پس از دیگری فرستاد، دوازده مهدی پس از هم، تا متذکر شوند مردم را به عهد ازلیشان؛ که خدا را بپرستند و کتابش را بکار بندند و از فرستادگانش پیروی کنند.

و آن آخرین، هم نام با رسول الله و از فرزندان علی‌بن‌ابی‌طالب و فاطمۀ زهرا، همچون عیسی‌بن‌مریم که در آغوش خدا پناه گرفت، از انظار پنهان شد تا آنگاه که زمینیان لایقش بودند بازگردد و در کنار آنان جهانی بسازد لایق قوم برگزیدۀ خدا؛ قومی که با خدا عهد بستند تا تنها او را بپرستند و از او یاری گیرند، کلامش را بکاربندند و حامی و شیعۀ فرستادگانش باشند. قومی که خدا را انتخاب کردند و به سبب آن انتخاب نیز منتخب خدایشان شدند.

کلید واژه های مطلب: این‌بار تکرار نکنیم shia muslim

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1396-08-27] [ 11:07:00 ق.ظ ]

آداب طلبگی ...

آداب طلبگی
1-آمادگی برای اوج گرفتن: همه طلبه های جدیدالورود به حوزه شرایطی کمابیش یکسان دارند، همه آنها از استعدادی متوسط برای درس خواندن برخوردار هستند، همه آنها می توانند فیلسوف، کلامی، فقیه و…. شوند نکند بعد از سالها از دوستان که الان در یک سطح هستیم عقب بمانیم، از نظر رشد کمالات معنوی همه دارای استعداد هستند نکند برخی با تقوا شوند و ما بمانیم، همه دارای انگیزه قوی هستند نکند بمرور ،‌ انگیزه های ما فروکش کند، خلاصه اینکه همه چیز مهیا است و انتخاب ادامه راه با خودمان، پس باید با تلاش مستمر در راه تهذیب و تحصیل قدم برداریم.



2-پرهیز از افراط و تفریط: سالهای اول طلبگی همراه با افراط وتفریط است بهتر است همه چیز در جای خودش باشد و تعادل برقرار شود برخی بصورت افراطی رو به مسائل اخلاقی می آورند نماز شب طولانی، ذکرهای زبانی و سختگیری های عجیب و غریب که البته با دلزدگی همراه است و ممکن است تبعاتی داشته باشد بهتر است به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام بیشتری شود و در کنار آن برخی مستحبات انجام گیرد. برخی بصورت افراطی درس خواندن را در پیش می گیرند و می خواهند یکساله آیت الله شوند که خستگی زودرس را بدنبال دارد، پس بهتر است عبادت، درس، ورزش در کنار هم مورد توجه قرار گیرد.



3-انتخاب هم حجره ای: حجره مانند خانه انسان است باید با کسی هم حجره بود که از نظر سطح فرهنگ و درس و البته فکر نزدیک هم باشد تا بتوانند با هماهنگی بهتری ادامه مسیر دهند انتخاب درست هم حجره ای در زندگی و آینده یک طلبه نقش بسیار موثری دارد و طلبه می تواند با سکون درونی در حجره ساکن شود. بهتر است در طول روز و شبها در حوزه ماند چرا که تجربه نشان داده است کسانی که همیشه در رفت و آمد بین حوزه و خانه هستند بمرور دچار مشکلاتی در درس و دیگر موارد می شوند.



4- انتخاب هم مباحثه: درسهای اصلی از قبیل صرف و نحو که پایه دروس دیگر هستند حتما باید مورد مباحثه قرار گیرند تا هم مورد فهم دقیق قرار گیرند و هم اینکه ماندگاری بیشتری را در ذهن داشته باشند، طلبه هایی که بحث نمی کنند در پایه های بالاتر به مشکل بر می خورند، هم مباحثه باید در سطح نزدیک به خود طلبه باشد، بالا بودن سطح هم بحث باعث می شود او نقش استاد را برای انسان بازی کند و این اثر مباحثه را از بین می برد و طلبه را ضعیف می کند پایین بودن سطح هم بحث نیز تمام وقت انسان را صرف تفهیم مطلب به او می کند و خود طلبه نمی تواند استفاده ای کند. مباحثه باید کاملا منظم باشد و بهتر است تعداد نفرات سه باشد. طلبه ها بهتر است درسهای هر روز را مرتب بخوانند و از تلمبار شدن درسها جلوگیری کنند چرا که از نظر روانی پایه اول بسیار تعیین کننده است.



5-ارتباط با خانواده: ارتباط و رفت و آمد با خانواده از نظر روحی و روانی بسیار مهم است خصوصا طلبه هایی که سن کمتری دارند از نظر عاطفی نیاز بیشتری به حمایت خانواده دارند از این رو بهتر است رفت و آمد با خانواده بصورت مستمر برقرار باشد، برخی از طلبه ها با ورود به حوزه در رفتار با خانواده افراط کاری هایی را انجام می دهند مثلا به پدر گیر میدهند که مثلا چون خمس نمی دهی پس مال و زندگی شبهه دار است و در خانه غذا و چایی نمی خورند، یا مثلا همه اعضای خانواده را متهم به رعایت نکردن موازین اسلامی می کنند به خواهر خود گیر می دهند به مادر تذکراتی می دهند، اگر چه داشتن دغدغه اصلاح اطرافیان بسیار خوب است اما فهم ناقص از اسلام و عمل بر اساس این فهم پسندیده نیست پس بهتر است حتی اگر اطرافیان اشتباهاتی دارند بمرور و با روش هایی مناسب به آنها گوشزد شود، برخی از طلاب با طلبه شدن رفت و آمد خود را با خویشاوندان کمرنگ یا قطع میکنند که این مساله در آینده و در شان و منزلت اجتماعی طلاب مسائلی را ایجاد می کند که جبران کردن آن سخت است پس بهتر است رفت و آمدها با شیب ملایمی ادامه داشته باشد ضمن آنکه طلبه تافته جدابافته نیست بلکه یکی از آنها است و نباید خود را از آنها جدا کند.



6-دوری از طلبه های بدبین: برخی از طلبه های پایه های بالاتر که معلوم نیست خود چه وضعیتی دارند از عالم و آدم انتقاد می کنند مدیر را متهم به بی تدبیری می کنند و شان و منزلت او را در چشم طلبه های پایه اول پایین میاورند، اساتید را بیسواد نشان می دهند ، همیشه مدرسه خود را با مدارس شهرهای دیگر مقایسه می کنند و مدینه ای فاضله از مدارس دیگر می سازند که نتایج آن، بدبینی طلبه های پایه اول به مدیر و اساتید و درس است و افت تحصیلی را بدنبال دارد، بهتر است طلبه ها با نگاه مثبت و با استفاده از شرایط و امکانات موجود در راه ارتقاء خود بکوشند چرا که در آینده می توانند ادامه دروس را در قم پیگیر باشند. ضمن آنکه باید توجه داشت که بسیاری از طلبه های موفق در سطوح بالا مقدمات را در شهرستانها خوانده اند.



7-دوری از حاشیه ها: برخی از طلبه های پایه اول بمحض ورود به حوزه با نگاه آرمانی می خواهند حوزه و محیط را عوض کنند، اینها بجای درس خواندن وقت خود را با این سوژه های حاشیه ای پر می کنند و از نظر درسی افت می کنند و بعدها می فهمند که نگاه خودشان اشتباه بوده است یا اینکه نگاهی واقعی به مسائل نداشته اند، برخی از طلبه ها هم علاقمند هستند در کارهای فرهنگی و دیگر فعالیتهای حوزه نقشی داشته باشند بهتر است طلبه ها کمتر دنبال این حواشی باشند، باید این دسته از طلبه ها بدانند که بهترین راه اصلاح حوزه این است که خودشان درس بخوانند و تقوا پیشه کنند که تاثیر این کار بهتر از برخی از کارهای به اصطلاح فرهنگی است.



8- واکنشهای اطرافیان: با ورود طلبه به حوزه واکنشها آغاز می شود برخی ها تشویق می کنند مثلا میگویند حتما دروس حوزوی را باید تا آخر خواند ، برخی می گویند مسئولیتش سخت است، برخی نیز بذر ناامیدی می کارند و می گویند بهتر است درس را ادامه بدهی این حکومت رفتنی است، برخی نیز آشنایی چندانی با روحانیت ندارند و با کنجکاوی مسائل را دنبال می کنند،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1396-08-19] [ 11:45:00 ق.ظ ]

4 رفتار غلط که آدم ها را از شما دور می کنند (و چگونگی تغییر دادن آن ها) ...

4 رفتار غلط که آدم ها را از شما دور می کنند (و چگونگی تغییر دادن آن ها)

1. تکبر

نمایش رفتاری متکبرانه از خودتان قطعا آدم ها را در همه ی موقعیت های اجتماعی از شما دور می کند. هیچ کس دوست ندارد از یک “خودِ باد کرده” دائما داستان هایی درباره ی خودساختگی اش بشنود. صحبت کردن درباره ی خودتان عالی است، زمانی که سطحی و صادقانه باشد. تشخیص حقیقت و دروغ حرف های شما کار آسانی است.علی رغم آن چه رسانه های جریان اصلی ممکن است به تصویر بکشند، هیچ شخصی در جهان وجود ندارد که محور دنیای تمام آدم ها باشد.ایده ی خوبی است این که همیشه آدم های دیگر را در معرض توجه قرار بدهیم و متوجهِ پیامدهایی که تصمیمات و عملکرد ما برای آنها دارند، باشیم؛ به این ترتیب می توانیم روابط سالم تری ایجاد کنیم. هر حبابی را که به خودی خود در اطراف تان بزرگ شده و ممکن است در آن زندگی کنید، بترکانید و بکوشید با اطرافیان تان ارتباط برقرار کنید و نیازها و شادی های آنها را درک کنید.

تکبر و خودخواهی
رفتار غلط تکبر و خودخواهی را چگونه ترک کنیم

2.خودخواهی

تردیدی وجود ندارد که جهان می تواند آدم های باملاحظه تر و متفکرتری داشته باشد. ذره ای از خودگذشتگی تاثیر بسزایی دارد در حفظ آدم هایی که بیش ترین اهمیت را در زندگی شما دارند. بشر بر اساس ماهیتی که دارد، مخلوقی اهل شهود است، و اگر کاری را با نیتی خودخواهانه انجام بدهید، حس می کند. این که ممکن است آدم ها همیشه بر اساس این شهود عمل نکنند، سود بردن از دیگران و فریفتن آنها را توجیه نمی کند.
همچنین بخوانید : “فروش اقساطی” محصولات “ایران خودرو” آغاز شد + جدول قیمت

برای داشتن یک زندگی شاد، باید یاد بگیرید چه طور با دیگران زندگی کنید و برای آنها احترام قائل باشید، و این مستلزم بخشیدن بخشی از خودتان است بدون این که در ازای آن چیزی بخواهید. از قضا، وقتی بخشی از خود را بدون این که انتظاری از کسی داشته باشید، ببخشید، آن را به میزان حتی بیش تر، باز پس خواهیدگرفت. بنابراین اگر نیازمند حمایت یا مغفرت هستید، کانون توجه تان را تغییر دهید و صرفا یک موهبت باشید.

3. مذهبی نما بودن

گاهی اوقات آدم ها، زیادی به خودشان و باورهای شان اعتقاد دارند…در واقع، خیلی زیاد! این باعث می شود که دیگران و تصمیمات شان را تحقیر کنند، بدون این که از آنها آگاه باشند. در موارد خاص، بعضی آدم ها پا را فراتر می گذارند، و عمدا دوست دارند دیگران احساس حقارت کنند. اما، این راه درستی برای زندگی و کسب احترام نیست.

برای تغییر این رفتار، باید درک کنیم که هر آدمی معیارهای متفاوتی برای زندگی خودش تعیین می کند- و این هیچ مشکلی ندارد. همه ی ما ارزش های منحصر به فردی داریم و هیچ کس بهتر از دیگری نیست. به این واقعیت احترام بگذارید و همان احترامی را که برای خودتان قائل هستید برای دیگران نیز قائل باشید.

4. همیشه ناله کردن

آدم های شاد و موفق زیاد شکوه و شکایت نمی کنند. در مقابل، به نظر می رسد که آدم های دائما شاکی همیشه چیزی منفی برای گفتن دارند….حتی زمانی که اطرافیان شان شاد هستند! اصل مطلب این که:همه ی ما موقعیت های متفاوتی داریم که در طول زندگی به ما داده می شود، اما در نهایت این موقعیت ها متعلق به خودمان هستند- منصفانه یا غیرمنصفانه، خواسته یا ناخواسته! به جای ناله کردن که راه به جایی نمی برد، دنبال راه حل برای مشکلات تان باشید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:42:00 ق.ظ ]

آسیب‌های طلبگی ...

آسیب‌های طلبگی

مدیر حوزه علمیه لواسان مهمترین آسیب طلبه شدن را این دانست که توقع مردم از شخصی که کارش دعوت به سمت معنویت است این است که او خودش نیز یک شخصیت معنوی داشته باشد و گفت: توقع مردم از شخصی که کارش دعوت به سمت معنویت است این است که او خودش نیز یک شخصیت معنوی داشته باشد یا حداقل در مسیر معنویت قدم بردارد. روزگار، دنیا و گرفتارهای زندگی روزمره بی‌شک برای کسی که باید در این دنیا زندگی کند و همه هم و غمش زندگی اقتصادی و مادی نباشد و کارش نیز دعوت به بندگی و روحانیت باشد زندگی پردرد سری را ایجاد می‌کند تصور کنید بنده باید در این دنیای پر هیاهو زندگی کنم ولی رنگ و بوی این دنیا را نگیرم که این امر قدرت نفسانی بالایی را می‌طلبد.

این کارشناس مذهبی در پایان بیان کرد: درضمن افرادی که دعوی دعوت به روحانیت و معنویت می‌کنند به آگاهی‌های اضافی و مراقبت و مواظبت نفسانی، علمی و معنوی نیاز دارند که کار بسیار سختی است اما کسانی که در طول تاریخ در این محیط زندگی کرده‌اند والگوهای ما هستند نشان داده‌اند که می‌شود انسان در این محیط زندگی کند و اثر گذار هم باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:41:00 ق.ظ ]

چرا آ؛دم حسابی ها کمترز میخوابند ...

چرا آ؛دم حسابی ها کمترز میخوابند

1508589402panahian-khab.jpg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1396-07-29] [ 04:07:00 ب.ظ ]

بر فقرا لازم است سالی یکبار به زیارت حسین(ع) بروند ...

حدیث | بر فقرا لازم است سالی یکبار به زیارت حسین(ع) بروند
متن روایت:

عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: حَقٌّ عَلَى الْغَنِیِّ أَنْ یَأْتِیَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع فِی السَّنَةِ مَرَّتَیْنِ وَ حَقٌّ عَلَى الْفَقِیرِ أَنْ‏ یَأْتِیَهُ فِی السَّنَةِ مَرَّةً.
ترجمه:

امام صادق(ع): بر ثروتمند لازم است که سالی دو بار به زیارت حسین(ع) برود و بر فقیر سالی یک بار.
منبع:

کامل الزیارات، ص293

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:06:00 ب.ظ ]

خدا وندا نکس که تو را شناخت جان را چه کند ؟ ...

خدا وندا
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند ؟
فرزندو عیال و خانمان را چه کند ؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند ؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:03:00 ب.ظ ]

اگر هنوز لذت ایمان را نچشیده‌ای، لااقل باخبر باش که چنین لذت عمیقی هست/ ...

استاد پناهیان :
اگر هنوز لذت ایمان را نچشیده‌ای، لااقل باخبر باش که چنین لذت عمیقی هست/ آغاز ایمان این است که قبول کنی «یک حیات برتر و لذت‌بخش در این دنیا هست» و دلت هم آن را بخواهد/ کسانی که قبل از ظهور به لذت ایمان برسند، خدا خیلی بیشتر تحویل‌شان می‌گیرد/ برخی می‌گویند: «برای امام حسین(ع) گریه نکن؛ برو امام حسین(ع) را بفهم!»

در ادامه بخش‌هایی از هفتمین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع «مؤثرترین مفهوم در حیات بشر» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی می‌خوانید:

این خیلی ناراحت‌کننده است که مردم، ایمان را مفهومی لذت‌بخش و شورآفرین تلقی نمی‌کنند و برای رسیدن به لذت و هیجان، سراغ مفاهیم دیگری می‌روند. اگر آدم‌ها از دین و ایمان، تلقی دیگری جز عشق‌بازی و لذت‌بری داشته باشند، این تلقی موجب می‌شود سراغ لذت‌های دمِ دستی و پَست دنیا بروند که خیلی کم لذت دارند.

دلیل بسیاری از دین‌گریزی‌ها این است که برای مردم جا نیفتاده: «ایمان یعنی بالاترین عشق و لذت و هیجانی که می‌تواند در آدم ایجاد شود» این یک حقیقت است؛ شعار نیست، ولی مؤمنان قلابی موجب شده‌اند این حقیقت برای مردم جا نیفتد.

ما دین‌داران، زاهد نیستیم به این معنا که بخواهیم کلاً از لذت چشم بپوشیم؛ اتفاقاً ما لذتِ بیشتر می‌خواهیم! ما نمی‌خواهیم از عشق‌بازی طفره برویم، بلکه ما عشق‌بازیِ خیلی عمیق‌تر و شاعرانه‌تر می‌خواهیم. عقل، به انسان حکم می‌کند که «اگر از ایمانت لذت نبردی، عقل نداری! تو باید از خدا لذت ببری؛ خدا لذت‌بخش‌تر از تمام مخلوقاتش است!»

فقط ایمان است که می‌تواند انسان را به لذت، مستی و هیجان واقعی برساند، اصلاً کسی در عالم ادعا نکرده که می‌تواند این‌همه مستی به آدم بدهد، در هیچ فیلمی-حتی به دروغ- هم این را نشان نداده‌اند و در هیچ افسانه‌ای نیست؛ اینها فقط در حیات واقعی پیدا می‌شود. ایمان اصلاً رقیب ندارد! مزخرف است که بگویند: شهوت می‌تواند رقیب ایمان باشد!

وقتی از عشق و مستی و لذت در دین‌داری سخن می‌گویی، برخی اعتراض می‌کنند که «دین را احساساتی نکنید!» برخی تا می‌بینند شما برای امام حسین(ع) گریه می‌کنید، می‌گویند: «نمی‌خواهد گریه کنی؛ برو امام حسین(ع) را بفهم! اینها احساسات است، می‌گذرد!» ما همین‌قدری که امام حسین(ع) را فهمیده‌ایم، داریم برایش گریه می‌کنیم، اگر بیشتر بفهمیم که خون گریه می‌کنیم!

اگر هنوز لذت ایمان را نچشیده‌ای، لااقل خبر داشته باش چنین لذت عمیقی هست که بالاتر از همۀ لذت‌هاست. همین‌که این را قبول کنی، اگر یک عمر هم به‌خاطرش بِدوی می‌ارزد! اگر باور کنی که این لذت وجود دارد و نقطۀ مقابلش در واقع مُردگی است؛ آن‌وقت به دنبالش خواهی رفت.

آغاز ایمان این است که قبول کنی آن حیات لذت‌بخش، وجود دارد و تو هم دلت بخواهد به آن برسی. اگر فکر کنی و یک‌ذره صفای باطن داشته باشی، این باور در تو پدید می‌آید و می‌بینی که بعضی‌ها دارند این لذت را می‌برند؛ خُب تو هم این لذت را ببر! اگر یک‌ذره دلت تکان بخورد که «ای کاش من هم به این لذت برسم» حرکت آغاز می‌شود! بعدش اگر یک‌مقدار ادب رعایت کنی و تلاش کنی، به آن اوج هم می‌رسی. اما اگر این را انکار کنی می‌شوی «کافر». این لذت که هست؛ چرا آن را انکار می‌کنی؟!

غیر از نام خدا (اعم از رب و اله و…) بیشترین کلمه‌ای که در قرآن تکرار شده، ایمان است؛ هفتصد تا هشتصد مرتبه! آیا این معنا ندارد؟! فرمود: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ» (حجرات/7) خدا ایمان را عزیزِ دلت قرار می‌دهد و ایمان را در قلبت زیبا و باشکوه می‌کند. به‌حدّی که ایمان می‌شود «عشق تو!» شاید بگویی: «هنوز خدا در دل ما، این کار را نکرده » خُب شما فعلاً ایمان بیاور و قبول کن که ایمان می‌تواند دلت را ببرد، تا کم‌کم به آنجا برسی.

رفقا، جا نمانید! آنهایی که قبل از ظهور به این لذت می‌رسند فوق‌العاده توسط پروردگار تحویل گرفته می‌شوند. من معتقدم «همۀ شما باید عارف بشوید» کدام یک از شما جوان‌ها مانع دارید که نمی‌توانید مثل آیت‌الله‌ بهجت(ره) بشوید؟! کدام گنهکار عرق‌خوری هست که نمی‌تواند به اوج این عرفان برسد؟! مگر آنهایی که عارف شدند و به این لذت معنوی رسیدند، چه کسی آنها را به آنجا رسانده؟ خدا رسانده است. حالا خدا کدام یک از شماها را می‌خواهد دور بیندازد؟! خدا تک‌تک شما را از مادرهای‌تان بیشتر دوست دارد.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: با ایمان، انسان به نهایت سرور می‌رسد (غررالحکم/4323) نهایت سرور برای ما قابل ‌تصور است و چون نهایت سرور در این دنیای خاکی ممکن نیست، پس حتماً جایی هست که این نهایت سرور برای ما به ودیعه گذاشته شده است و لابد این نهایت سرور در بغلِ خود خدا است، نمی‌شود این را انکار کرد؛ اگر این را قبول کنی، می‌شوی «مؤمن»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-07-19] [ 03:57:00 ب.ظ ]

خوش روی از نگاه علی علیه السلام ...

تند خویی وعصبانیت را نوعی جنون ودیوانگی دانسته ودوستان مومن وخالص خود را به اخلاق خوش وسخنانی صمیمی در نشست وبرخاست ها دعوت می کند

او خود اهل گفتگو های شیرین وشوخی ومزاح با اصحاب بود.واین روش را در جذب افراد بهتر می پسندید .از این رو چون عمرو عاص در شام تبلیغ کرده بود که علی علیه السلام شوخی می کند وبرای رهبری شایسته نیست .فرمود: شگفتا از عمرو عاص ،پسر زن ناشایست که رواج می دهد من فردی بسیار شوخ ومزاح هستم ،در حالی که یاد مرگ مرا از کار های بیهوده باز می دارد ،(وشوخی های من متعادل وهدفمند بوده نه آنکه بی ارزش وپوچ باشد .،  امام با این پاسخ ،خوشخویی وخوشرویی را کاری لازم وشایسته دانسته که رهبری جامعه اسلامی ویکایک افراد باید دارای چنین صفت برجسته ای باشند .. منبع رجوع شود به نهج البلاغه حکمت 255وخطبه 118،84

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-11] [ 08:40:00 ب.ظ ]

خوش روی از نگاه علی علیه السلام ...

تند خویی وعصبانیت را نوعی جنون ودیوانگی دانسته ودوستان مومن وخالص خود را به اخلاق خوش وسخنانی صمیمی در نشست وبرخاست ها دعوت می کند

او خود اهل گفتگو های شیرین وشوخی ومزاح با اصحاب بود.واین روش را در جذب افراد بهتر می پسندید .از این رو چون عمرو عاص در شام تبلیغ کرده بود که علی علیه السلام شوخی می کند وبرای رهبری شایسته نیست .فرمود: شگفتا از عمرو عاص ،پسر زن ناشایست که رواج می دهد من فردی بسیار شوخ ومزاح هستم ،در حالی که یاد مرگ مرا از کار های بیهوده باز می دارد ،(وشوخی های من متعادل وهدفمند بوده نه آنکه بی ارزش وپوچ باشد .،  امام با این پاسخ ،خوشخویی وخوشرویی را کاری لازم وشایسته دانسته که رهبری جامعه اسلامی ویکایک افراد باید دارای چنین صفت برجسته ای باشند ..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]

لبخند ...

حرکت آرام لب ها همراه با گشوده شدن آنها که(لبخند )نام دارد .         امتحان کن عزیزم          دیدی کار سختی نبود           پس میتوانیم حتی زمانی که………

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:17:00 ب.ظ ]

اخلاق ...

خوشرویی

در مواجهه دو نفر با یکدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دو صورت با هم روبه رو می شود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این رویارویی چهره ها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمز گشایش قفل دلهاست.

«خوشرویی»، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند.

هم در گفتار آشکار می شود، هم در رفتار.

چه بسا رابطه ها و دوستیهایی که با «ترشرویی» و «اخم کردن» و «عبوس شدن» به هم خورده است. از سوی دیگر مبدأ بسیاری از آشناییها هم یک «تبسّم» بوده است.

وقتی با چهره شکفته و باز با کسی روبه رو می شوید، در واقع کلید محبت و دوستی را به دستِ او داده اید. برعکس، چهره اخمو و ابروهای گره خورده و صورتِ درهم و بسته، دریچه ارتباط و صمیمیّت را می بندد.

اگر این خوشرویی و خنده رویی با نیّت پاک و الهی انجام گیرد، علاوه بر تأثیر محبّت آفرین، «حسنه» و «عبادت» به حساب می آید.

از امام باقر(ع) سخن بیاوریم که فرمود:

تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فی وَجْهِ اخیهِ حَسَنَةٌ.(1)

«لبخند انسان به چهره برادر دینی اش «حسنه» است!»

تبسّم، مبدأ بسیاری از آشناییها و زداینده بسیاری از غمها و کدورتهاست. شگفت از کسانی است که از این کار بی زحمت و رنج و خرج، که برکات فراوان دارد، طفره می روند و به سختی حاضرند «گُلخنده» مسرّت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.

برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آماده تر می سازد تا دل به دوستی با شما بسپارند. خنده رویی و بشّاش بودن، دیگران را دل و جرأت می بخشد، تا بی هیچ هراس و نگرانی، با شما باب آشنایی را باز کنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.

اگر با خوشرویی، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبک کنید، کارتان عبادت است و اگر با یک تبسّم، بتوانید خاطری را شاد سازید، به خدا نزدیک تر شده اید. به قول حافظ:

دایم گل این بستان، شاداب نمی ماند

دریاب ضعیفان را، در وقت توانایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-08-05] [ 10:47:00 ق.ظ ]